English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7507 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marriage registry U دفتر ازدواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
Other Matches
notary office U دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
engineering office U دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
blotters U دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
blotter U دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
induction station U دفتر استخدام دفتر پذیرش
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
duty roster U دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
spousal U ازدواج
marriages U ازدواج
matrimony U ازدواج
marriage U ازدواج
marriageable age U ازدواج
hymen U ازدواج
hymens U ازدواج
wedded U وابسته به ازدواج
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
wedded U ازدواج کرده
match U ازدواج زورازمایی
single U ازدواج نکرده
marry U ازدواج کردن
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
marries U ازدواج کردن
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
matches U ازدواج زورازمایی
civil marriages U ازدواج محضری
civil marriage U ازدواج محضری
wive U ازدواج کردن
misogamy U ازدواج ستیزی
misogamy U بیزاری از ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
mismatch U ازدواج ناجور
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
mesalliance U ازدواج با زیردستان
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
gamophobia U ازدواج هراسی
marriage line U گواهینامه ازدواج
nullity of marriage U بطلان ازدواج
post nuptial U بعد از ازدواج
registration of marriage U ثبت ازدواج
wedder U ازدواج کننده
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
matrimonial U مربوط به ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
to take to wife U ازدواج کردن با
temporary marriage U ازدواج موقت
termination of marriage U فسخ ازدواج
affiance U پیمان ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
join U ازدواج کردن
joined U ازدواج کردن
soles U ازدواج نکرده
remarriages U ازدواج مجدد
sole U ازدواج نکرده
remarriage U ازدواج مجدد
premarital U پیش از ازدواج
joins U ازدواج کردن
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
nubile U قابل ازدواج و همسری
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
newlywed U تازه ازدواج کرده
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
prothalamion U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
free love U عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
volume U دفتر
volumes U دفتر
bureaus U دفتر
booked U دفتر
book of account U دفتر کل
cahier U دفتر
book U دفتر
notary public office U دفتر
books U دفتر
in office U در دفتر
office U دفتر
ledgers U دفتر کل
offices U دفتر
record U دفتر
ledger U دفتر کل
bureau U دفتر
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
notary public U دفتر ثبت
telephone d. U دفتر تلفن
note book U دفتر کتابچه
translation agency U دفتر ترجمه
message book U دفتر پیام
notary assistant U دفتر یار
minute book U دفتر وقایع
job office U دفتر کارگاه
lawyer's office U دفتر وکالت
office attorney U وکیل دفتر
information office U دفتر اطلاعات
site office U دفتر ساختمانی
site office U دفتر مشاوراملاک
social secretary U رئیس دفتر
technical bureau U دفتر فنی
telephnone book U دفتر تلفن
waste book U دفتر باطله
copybook U دفتر سرمشقدار
telephone book U دفتر تلفن
telephone books U دفتر تلفن
run book U دفتر رانش
run book U دفتر اجرا
office manager U رئیس دفتر
office of records U دفتر بایگانی
official log book of a ship U دفتر ثبت
orderly room U دفتر گروهان
pocket book U دفتر بغلی
press copy book U دفتر کپیه
property book U دفتر اموال
purchase ledger U دفتر کل خریدها
purchasing department U دفتر خرید
purchasing office U دفتر خرید
quartermaster's notebook U دفتر سکانی
rule off U ته دفتر را بستن
advisory service U دفتر مشاور
central office U دفتر مرکزی
chancery U دفتر خانه
bill book U دفتر بروات
registries U دفتر خانه
registries U دفتر فهرست
journals U دفتر روزنامه
journal U دفتر روزنامه
copy book U دفتر کپیه
copy letter book U دفتر کپیه
customs U دفتر گمرک
courier station U دفتر پیک
registry U دفتر فهرست
registry U دفتر خانه
audit office U دفتر حسابرسی
automated office U دفتر خودکار
bell book U دفتر موتورخانه
offices U اطاق دفتر
offices U دفتر کار
office U اطاق دفتر
office U دفتر کار
order book U دفتر سفارشات
book of account U دفتر روزنامه
account book U دفتر حساب
branch office U دفتر شعبه
budget bureau U دفتر بودجه
posting U ثبت در دفتر
postings U ثبت در دفتر
booking U ثبت در دفتر
Recent search history Forum search
1I need a reference so I came in office on friday to ask you if you can be one of my reference.
1more technically difficult general ledger
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
0How are you?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com